سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 « اعزام نیروها به محور عملیاتی »

«  منطقه ی دربندیخان ،منطقه ای کوهستانی باارتفاع حدود دو هزار متراست . دشمن به منظور حفاظت از منطقه، نیروهای زیادی با قوای نظامی چشمگیر را دربین تنگه های ارتفاعات منطقه مستقرکرده بود و بدین وسیله تمام تنگه ها اعم از تنگه های ارتفاع بَموُو شاخ شِیک وتنگه ی سرتک ، تنگه‌ی زیمْناکُو ، تنگه‌ی کَرگَمَلْ و تنگه ی بَردَدْکان را با نیروهایش بسته بود. مأموریت عملیات دربندیخان ،به تصرف درآوردن تنگه ی بین ارتفاع بموو وشاخ شِیک بود.» 1

 

____________________

1- راوی ؛ سردار نوری ؛ مورخ بیست و پنجم دیماه سال یک هزار و سیصد و شصت و چهار ه.ش ، منطقه عملیاتی تنگه سرتک

 

 « نیروهای شناسایی، منطقه را کاملاً شناسایی کرده بودند. مقدمات عملیات فراهم شد وتوجیهات لازم انجام گرفت. چون دو گردان انبیاء وثارالله در خطوط پدافندی فعالیت داشتند ، دو گردان دیگر تیپ، با نام های گردان ابوذر ومحبین برای اجرای عملیات سازماندهی شدند. فرمانده گردان ابوذر شهید گرانقدر نقیبی وفرماندهی گردان محبین شهید گرانقدر علی مردان آزاد بخت بود، باپشتیبانی آتش توپخانه تیپ ،در حقیقت عملیات مستقل وبدون حمایت دیگر یگانها وتیپ ها ، فقط توسط نیروهای تیپ57 ابوالفضل (ع) انجام گرفت. » 1

« توپخانه‌ی تیپ در بهار سال یک هزار و سیصد و شصت هـ . ش  با تلاش وهمت شهید گرانقدر کوشکی که از بچه های ملاوی بود، تشکیل شد ودر آن عملیات، تیپ دو قبضه توپ داشت. این دوقبضه توپ هم به نحو احسن توانستند آتش پشتیبانی آن عملیات را فراهم سازند.

با وجود شوروهیجان نیروها برای انجام عملیات، اما عملیات  یک  شب  عقب افتاد . چون  نیروهای  تیپ مدتها یعنی  حدود

 

____________________

1- راوی ؛ حمید قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی

 

 

دوسال ، عملیات انجام نداده بودند، به همین خاطر در طول این مدت بارها وبارها به مسئولین مراجعه می کردند ودرخواست انجام عملیات داشتند. پس ازاین که نسبت به انجام عملیات سرتک مطلع شدند به محض عقب افتادن یک شبهی عملیات ، ازاین وضعیت ناراحت شدند و دلهره‌ی عجیبی سراپای آنها را گرفته بودکه نکند عملیات انجام نگیرد.

علت یک شب تأخیر عملیات این بود، که برادران اطلاعات _عملیات را ابتدا فرستادیم تا منطقه‌ی شناسایی شده را یک مرتبه‌ی دیگر بازبینی کنند. در بازگشت اطلاع دادند که دشمن در یکی از معابر نیرو گذاشته است تا گستره‌ی حفاظتش را توسعه ببخشد. در شب بعدی قرار شد تعدادی از نیروها وارد آن معبر شوند ونیروهای دشمن را بدون سروصدا یا منهدم ، یا دستگیر نمایند و دید ه بانی آنها را نیزاز بین ببرند. وقتی که نیروها جهت انجام مأموریت به معبر مورد نظر می- رسند، می بینند که به علت سرمای بسیار زیاد منطقه، نیروهای دشمن معبررا ترک کرده اند وچون منطقه را برف پوشانده بود، ردپای دشمن را دنبال می کنند واطمینان حاصل   می شود که دشمن در آن معبر  وجود نداردوهمگی معبر را به طرف خط خودشان ترک کرده اند. » 1

« به علت بارش بیش از حد برف در بعد از ظهر روز عملیات ، زمین کاملاً سفید پوش شد. همین عامل باعث شد، تا مسیر شناسایی نیروهای اطلاعات _عملیات قابل تشخیص نباشد وآنان نتوانند میادین مین را که زیر برف سنگین پنهان شده بود ،بشناسند ونیروها را هدایت کنند واحتمال اشتباه وجود داشت . به همین خاطربین فرمانده قرارگاه‌ نجف وفرمانده تیپ بحث شد ودرنهایت با توجه به این که ا عضای اطلاعات از ورزیده ترین نیروهای یگان بودند، تصمیم گرفته شد که آنان با دقت تمام نیروهای عمل کننده را تا هدف، هدایت کنند تا عملیات درموعد مقرر انجام بگیرد.

نهایتاً درروز بیست و پنجم دی ماه سال یکهزار و سیصد و شصت چهار هـ.ش ساعت حدود هیجده و سی دقیقه عصر، با وجود هوای بارانی ، نیروهای عمل کننده راهی حد و مرزهای از پیش  تعیین  شده  جهت انجام عملیات شدند . از

 

____________________

1- راوی ؛ سردار کشکولی، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی

 

 

 اززمان حرکت تا ساعت حدود نه الی ده صبح روز بعد زیر برف وباران درآن هوای سرد کوهستانی با ستون نظامی پیاده، کوهستانها ودره ها را بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، پشت سرگذاشتند.» 1

 

____________________

1- راوی؛ حمید قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی

 

« بعضی از آنها چون کفش کتانی به پا داشتند وباآن کفشها نمی توانستند شیب ها را طی کنند، مجبور شدند تمام مسیررا با پای برهنه حرکت کنند. این مدت زیاد درکوهستانهای سرد وبرف گرفته، راه رفتن ممکن نبود مگربه خاطر یک هدف ، آن هم هدفی بزرگ وبی مانند. آنان نیز برای رسیدن به  هدف خویش که چیزی جزء مبارزه وجهاد با کفار زمان خویش نبود آن همه مشقتها را بدون کوچکترین ناراحتی تحمل می کردند و با دیدن لبخندهای پرمهر و محبتی که برلب داشتند، هیچ کس فکر نمی کرد که چه خستگی برعضلات آنها سایه افکنده است،بلکه هربیننده ای با  دیدن آن روحیه ی بسیار بالا فکر می کرد که تازه از مقر خود  حرکت را  شروع  کرده‌اند و نمی  شد  باور کرد  که  این  برادران  بیش ا ز شش  یا هفت کیلومتر را با پای برهنه طی کرده باشند. این عشق و علاقه آنها ناشی از گفتار پر بار سروروسالار شهیدان ، حضرت سید الشهداء امام حسین(ع) است که می فرمایند: ’ زندگی انسان هدف او ومبارزه در راه آن است. ‘

آنان نیز مصداق حقیقی این جمله ی انسان ساز سومین امام بزرگوارشان بودند . آنها پس از « شناخت، ایمان آوردند» وپس از این که ایمان آوردند برآن شدند تا تمام مراحل آن را تا رسیدن به هدف نهایی یعنی « قرب الهی » طی کنند. دراین مسیر تلخ ترین مزه ها درکامشان شیرین بود وتمام سختیها ومصائب ومشکلات رابه جان می خریدند، وآن هم فقط به خاطررسیدن، رسیدن به ستیغ قله ی شرافت وانسانیت.

آنان ایمان آوردندگانی صدیق بودندکه به دستورات پروردگارشان باورقلبی داشتند ودرمدت زمان حیات خویش نیز، سعی می ‌کردند تا آن باورها را به عمل در آورند. مبارزانی نترس وجنگجویانی بی مانند بودند. به طوریکه با دست خالی به جنگ با سپاهی تا دندان مسلح شتافتند وبی هیچ دلهره ای تمام موانع طبیعی و غیر طبیعی را، یکی پس از دیگری پشت سرگذاشتند وبا  اتکای به ایمانشان که ازهر اسلحه ای توانمندتر بود توانستند سپاه عراق را که سهل بود بلکه تمام لشگریان الحاد وکفررابه زانو درآورند.

حدود ساعت بیست دقیقه نیمه شب بود که به موانع کاشته شده ی عراقی ها رسیدیم. گردانها را مقابل میادین مین استتار کرده و منتظر ماندیم . درآن هوای سرد وزمین یخ زده یک جا ماندن واقعاً مصیبت بود ولی نیروها به خاطر انقلاب و اسلام مشکلات  راتحمل می کردند ولب به شکوه نگشودند . تخریب چی های شیردل مشغول بازکردن میادین مین شدند. با فرماندهی گردان توافق کردیم تا همراه تخریب چی ها، چند نفر بسیجی ورزیده متشکل از تیربارچی وآرپی جی زن و یک بی سیم چی به داخل میدان مین بروند که اگر عراقی ها نیروها را دیدند با اجرای آتش آنها را سرگرم کنند تا برادران تخریب چی مأموریت شان را با موفقیت به انجام برسانند. برنامه برهمین اساس درحال پیشرفت بود، دونفر مشغول خنثی کردن مین ها ودونفر هم محدوده معبر باز شده را با طناب مشخص می کردند.

سروصدای عراقی هاکه درداخل سنگرنگهبانی بودند من را نگران کرد ، فکرکردم که متوجه حضور ما  شده اند اما به خاطر سردی هوا وپوشش کلاه متوجه حرکت بچه ها نشده بودند. دریک لحظه صدای انفجاری در داخل معبر، سکوت را شکست . یک نفر از بچه ها روی مین رفته وفریادش بلندشد، سریع روی او افتادم ودستم را جلوی دهنش گذاشتم تا فریاد نکشدوآه وناله نکند همزمان بیخ گوش او گفتم؛ اگر سروصدا کنی عراقی ها متوجه حضور بچه ها می شوند وهمه آنها را موردهدف خود قرار می‌دهندوعملیات لو می- رود. با شنیدن این جملات درحالی که درآن سرمای سرد واستخوان سوز براثر انفجار مین وترکش ، بدنش  در آتش می سوخت ولی هیچ آه وناله‌ای نکرد. عراقیها هم به انفجار اهمیت ندادند واز سنگرهایشان بیرون نیامدند. درحقیقت او با سوختن خودش جان بچه ها را نجات داد. درحالی که آدم   در شرایط عادی نمی تواند گرمای شعله یک کبریت را روی انگشتش تحمل کند اما او بااین که تمام بدنش را ترکش گرفته بود وخون از بدنش فوران می زد، ولی آنچنان سکوت کرده بود که انگارنه انگار مجروح است. اورا روی  پشتم گرفتم وبا احتیاط ازمیدان مین بیرون آوردم وبه طرف نیروهای گردان راهی شدم. پس از رسیدن به آنها اورا تحویل دونفرامدادگر دادم تا به سمت عقب وجای امنی برده و مداواهای اولیه را انجام بدهند.

در حال بازگشت وملحق شدن به پرسنل تخریب چی ، که درحال نزدیک شدن به سنگرهای عراقی بودند در حرکت بودم ، چند قدمی مانده به آنها، صدای انفجار مین ضدنفردیگری عراقی ها را مشکوک کرد . یکی از عراقی ها با تیر بار به سمت صدای انفجار تیراندازی کرد ، اما چون عکس العملی ندید ساکت شد. شاید فکر کرد که انفجار به خاطربرخورد حیوانات منطقه با مین ها بوده است. بدی هوا، سردی بسیار زیاد همراه با ریزش برف وگهگاه باران ،هرگز این فکر وگمان  را به ذهن دشمن خطور نمی داد که کسی دراین شرایط بتواند به آنها حمله کند.

به پرسنل تخریب چی گفتم؛ ممکن است عراقی ها مشکوک شوند پس کارتان رابا سرعت بیشتری به انجام برسانید. همچنین به فرمانده گروهان که همراهم بود گفتم؛ آهسته با بی سیم به فرمانده گردان بگو نیروها را ازداخل معبر مشخص شده که محدوده‌ی آن را طناب کشیده ایم حرکت دهد تا اززمان ، بیشترین استفاده را ببریم و زمان کمتری را تلف کنیم.

گزارش کار را هرلحظه با بی سیم به مقرفرماندهی گزارش می دادم ونگرانی ما ازاین بود، که نکند قبل از بازکردن کامل میدان مین معبرهای دیگر، عملیات را شروع کنند وعملیات ما لو برود، لذا حتی المقدور کارمان را باسرعت بیشتری انجام می دادیم.» 1

 

____________________

1- راوی ؛ حمید قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی

 

 

« صحنه های واقعی از وقایع عملیات»

« با دقت وسرعت پیش می رفتیم تااین که حدود ده متر تا رسیدن به کانال تردد وسنگرهای عراقی بیشتر فاصله نبود، در معبری که فاصله ی نسبتاً زیادی با ما داشت درگیری بین نیروهای خودی وعراقی شروع شد.

نیروهای دشمن که به علت انفجارهای قبلی مشکوک شده بودند، بلافاصله با آغاز درگیری در آن معبر،شروع به تیراندازی کردند. تعداد تیرهای رسام آنها آنقدر زیاد بود که گویا ما را دیده بودند. فرمانده گروهان که بعداً شهید شد بنام شهید گرانقدر قلی، در یک عکس العمل سریع، آرپی جی را از دست یک نفر از نیروها گرفت وبه سمت سنگر تیربار دشمن شلیک کرد. با لطف وعنایت پروردگار ، گلوله ی آرپی جی به هدف اصابت کرد وتیربار خاموش شد.سپس با سرعت هرچه تمامتر ده مترباقی مانده را با احتیاط باز کردیم، نیروهای گردان که قبلاً از معبر بالا کشیده شده بودند به همراه فرمانده گروهان به داخل کانال وسنگرها هدایت شدند. درنهایت عملیات بارمز « یازهرا(س) » شروع شد وچون با لطف خداوند گلوله ی شلیک شده ی اولین آرپی جی توسط شهید گرانقدر قلی تیربار عراق را از وسط دونصف کرده بود، مقاومت عراقی ها نیز دوامی نیاورد. » 1

     « نیروها به راحتی توانستند از معبر عبورکنند وارتفاع اول را که نخستین پایگاه دشمن بود ، تسخیر کنند. در سمتی دیگر دشمن یک دوشکا گذاشته بود که جهت جلوگیری از حملات آن، برنامه ریزی شده و قراربود که چند نفر از بچه- ها مأمور شوند وآن را از بین ببرند .قبل از این که آن برادران

 

 







تاریخ : سه شنبه 93/12/12 | 12:31 صبح | نویسنده : ف ضامنی زنگنه | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.